نقد فیلم Rise of the Planet of the Apes - ظهور سیاره میمون ها

Rise of the Planet of the Apes را میشود از چند جهت گوناگون، ریبوت سینمایی موفقی خطاب کرد که در داستانگویی و خلق کانسپتی جذاب، عملکردی لایق تحسین را از خود به نمایش میگذارد. فیلمی که کاراکترهای اصلی، بنیان داستانی و کارگردانیاش ابدا دربردارندهی جلوههایی عجیب و معرکه نیستند، اما هم در ارائهی یک سرگرمی تقریبا دو ساعته به مخاطب ضعفی ندارند و هم، گاها در تنه زدن به برترینهای سینمای ابرقهرمانی بیمشکل هستند. چون داستان فیلم به گونهای سر و شکل یافته که چندین و چند پیرنگ متفاوت را تقدیم مخاطبانش میکند و در طول دقایق خویش، تنها به یک جلوهی خاص محدود نمیشود. به همین سبب، در زمان رویارویی با ثانیههای «ظهور سیارهی میمونها»، بیننده همواره خود را در مواجهه با فیلمی میبیند که خلاف انتظارات سادهاش ادامه پیدا میکند و در نتیجه، دنبال کردن وقایعش برای وی جذابیت انکارناپذیری دارد. در آغاز قصه، داستانگویی فیلم به یک مشت کلیشههای علمیتخیلی خلاصه شده است. یک شرکت قدرتمند داروسازی، موفق به خلق چیزی شده که ممکن است آلزایمر و بیماریهای مغزی بسیاری را برای همیشه درمان کند. از طرف دیگر، این شرکت همانطور که انتظارش را داریم، در ابتدا محصولش را روی میمونها آزمایش میکند و به دنبال آن، با نتیجهی فوقالعادهای روبهرو میشود. میمونها باهوش میشوند. همه به خاطر پولی که قرار است به جیب بزنند ذوق میکنند و ناگهان حیوان اصلی ماجرا دیوانه میشود و کل شرکت را به هم میریزد. میدانم. اینها در ظاهر خبر از قصهگویی جذابی نمیدهند که سهگانهای محترم و مهم را پایهریزی میکند. اما سرعت اثر در ارائهی این قصه و وارد شدن به مرحلهی بعد داستانگویی خود، چیزی است که در هنگام تماشای آن، به سختی اجازهی خسته شدن بیننده از رویارویی با فیلم را میدهد.
در حقیقت، آنچه که «ظهور سیارهی میمونها» را نسبت به آثار همسبک خود تبدیل به ساختهی قدرتمندتری کرده، ورود ناگهانی و بسیار سریع داستانگویی آن به قسمت درام است. قسمتی که در آن برای مدتی نه موارد علمیتخیلی بخشهای اصلی قصه را تشکیل میدهند و نه کارگردان توجه بیننده را به اتفاقات افتاده تا پیش از این لحظات جلب میکند. به جای اینها، همهچیز بر محوریت رابطهی دوستانهی یک خانواده و در راس آنها ویل رادمَن (با بازی جیمز فرانکو) با شخصیت اصلی داستان یعنی سِزار، پیش میرود. میمونی که به خاطر وجود همان داروی آزمایشی در بدنش، هوش بسیار زیادی دارد و حتی زبان اشاره را آموخته است. حیوانی مهربان که بدون توجه به هیچ چیز، تنها به نگهدارندگانش که دقیقا مانند یک دوست با او برخورد میکنند عشق میورزد. در این قسمت از فیلم، درام یک عنصر شعاری نیست که برای خلق لحظاتی نه چندان تاثیرگذار از داستان شکل گرفته باشد. بلکه دقیقا به سبب وجود همین درام مهم و تاثیرگذار، بیننده داستان سادهای را که در ابتدا با آن مواجه شده بود جدی میگیرد و به ادامهی این قصه و سرنوشت شخصیت اصلی آن، اهمیت میدهد. شخصیتی که پس از مدتی به مانند خود داستان، بزرگتر میشود و احساسات و سوالهای بزرگانهتری نیز پیدا میکند. در ادامهی قصه، سِزار پس از مدتی به سبب پیدا کردن انگیزههایی قدرتمند و گوناگون و از آن مهمتر، مواجهه با موانعی جدی، رشد میکند و تبدیل به موجودی میشود که لیاقت همذاتپنداری مخاطب را دارد. نمیخواهم چیزی از داستان اصلی فیلم را لو بدهم اما همینقدر بدانید که به کمک تمامی این موارد، از اینجا به بعد قصه که تقریبا نیمهی دوم آن را تشکیل میدهد، با فیلمی مواجه میشوید که حکم یک ابرقهرمانی جذاب و صد البته معنیدار را دارد. فیلمی که شاید حکم مقدمهای را داشته باشد که در برابر دو فیلم بعدی مجموعه آنچنان اثر بزرگی نیست اما با این حال، کارش را به عنوان اثری سرگرمکننده و پایهگذار، به شکلی کم اشکال به سرانجام میرساند. این وسط، یکی از ضعفهای اصلی فیلم، انسانهای حاضر در آن هستند. انسانهایی که برخلاف سِزار، هرگز تبدیل به چیزی فراتر از کاراکترهایی تکبعدی نمیشوند و صرفا، در مواجهه با این کاراکتر عمیق است که معنی پیدا میکنند. کاراکترهای انسانیِ داستان، به طرز زشتی میتوانند صفتهایی ساده مانند «خوب» و «بد» را دریافت کنند و باید پذیرفت که از سوی نویسندگان، هیچ طرح خاصی برای شخصیتپردازی آنها وجود نداشته است. بعضی برای شلیک کردن به سزار خلق شدهاند. بعضی برای آن که ادای پولدارهای سودجو و کثیف را دربیاورند و بعضی هم برای این که دوست سِزار باشند. به همین سبب، در تمامی طرحهای فرعی داستان که در آنها مستقیما خبری از سِزار نیست، بیننده ابدا توجهی به رخدادهای مقابل چشمانش نمیکند و فیلمساز در این بخشها، برای جذب توجه او با مشکلات جدی مواجه میشود. مثلا در همان اوایل قصهگویی فیلم، ویل دارویی را که ساخته روی پدرش که آلزایمر دارد نیز امتحان میکند. اما از آنجایی که ما نه به او، نه به پدرش و نه به رابطهی مابین این دو نفر اهمیتی نمیدهیم، نتیجهی این کار برایمان رسما هیچ اهمیتی ندارد. چون ما در این لحظات، فقط منتظر سِزار هستیم. منتظر آن که ببینیم او در مواجهه با دنیا و انسانهای پیرامونش، دیگر چه احساساتی برای بروز دادن دارد.
آدرس کانال ما: https://t.me/filmnaghed
آدرس وبلاگ:http://downloadhafilm.rzb.ir/post/195