نقد و برسی فیلم War for the Planet of the Apes - جنگ برای سیاره میمون ها

حالا درک میکنم. الان میفهمم چرا اینطور شد. چند ماه پیش وقتی فیلم War for the Planet of the Apes «جنگ برای سیارهی میمونها»، فینالِ سهگانه ریبوت این مجموعه روی پردهی سینماها رفت، نتایج درخشانی در گیشه به دست نیاورد. فیلم اگرچه به اندازهای فروخت که آبروداری کند، اما ضعیفتر از قسمت دوم ظاهر شد. هرچه منتقدان قربان صدقهی فیلم میرفتند، عموم مردم آن را جدی نگرفتند. اتفاقی که برای فیلمی که دنبالهی یکی از بهترین بلاکباسترهای قرن بیست و یکم است غیرقابلقبول بود. طبیعتا اینجور مواقع کفری میشویم که چرا فیلمی که منتقدان آن را یکی از اولین مدعیان اسکار مینامند اینطوری مورد بیمهری قرار میگیرد. اما حالا که فیلم را دیدهام درک میکنم که چرا سینماروهای کژوآل از «جنگ برای سیارهی میمونها» روی برگردانده بودند و بهش جذب نشده بودند. چون این فیلم بهطرز خوبی لذتبخش نیست. چون این فیلم در تضاد با تعریفِ عمومی اصطلاح «بلاکباستر هالیوودی» قرار میگیرد. هر پیشزمینهی فکری را که از دیدن قسمتهای قبلی یا تریلرها و اسم فیلم در ذهنتان ایجاد شده است دور بریزید. «جنگ» تقریبا شبیه هیچ بلاکباستری که در چند دههی اخیر دیدهاید نیست. اولین جنگی که مت ریوز، کارگردانِ تحسینبرانگیز این فیلم با آن راه میاندازد، جنگ با قوانین و اصول آشنای سرگرمیسازی هالیوودی است. آخرینباری را که یک فیلم گرانقیمتِ استودیویی اینقدر بهطرز تهوعآوری تیره و تاریک بود به یاد نمیآورم. شاید بعضی فیلمها بودهاند که چندتا سکانسِ تراژیک و دردناک داشته باشند، اما اینکه فیلمی از ثانیهی اول تا آخر، سمفونی زجر و درد باشد و به درون احساسات سیاه و سرد کاراکترهایش شیرجه بزند، چیزی است که به ندرت از سمت هالیوود میبینیم. خیلی کم پیش میآید استودیویی پول زیادی روی ساخت داستانی خرج کند که افسردگی و غم از سر و رویش میبارد. «جنگ» چه از نظر فرم فیلمسازی و چه از لحاظ روایت، ضد نظام آشنای هالیوود است و بیشتر به فیلمهای هنری کارگردانی همچون استنلی کوبریک و استیون اسپیلبرگ پهلو میزند. اتفاقی که در حوزهی فیلمهای پرخرج، منحصربهفرد است.
مسئله این است که فیلمهای پرخرج هالیوودی حتی در عمیقترین حالتشان هم گوشه چشمی به سرگرمی میاندازند. سهگانهی «شوالیهی تاریکی» (The Dark Knight) به همان اندازه که فلسفی است، به همان اندازه هم اکشنهای خفن دارد. «مد مکس: جادهی خشم» (Mad Max: Fury Road) در کنار موشکافی ماهیت جامعههای دستوپیایی، شامل تعقیب و گریزهای پرتعدادی میشود. حتی قسمت دوم همین مجموعهی «سیارهی میمونها» که توسط خودِ مت ریوز ساخته شده بود، ترکیبی دقیقی از داستانگویی عمیق و حرفهای و اکشنهای پرزرق و برق بود. اما چیزی دربارهی «جنگ» با دیگر فیلمهای همتیر و طایفهاش فرق میکند. اگرچه واژهی «جنگ» در عنوان فیلم دیده میشود، اما جنگهای فیزیکی فیلم به چند دقیقهی اول و آخرش خلاصه شده است. اگرچه مهر بلاکباستر سرگرمکننده روی فیلم خورده است، اما این فیلم در چارچوب تعریفِ عمومی «سرگرمکننده» قرار نمیگیرد. اکثر فیلمهای هالیوودی حکم شهربازیهای تصویری و صوتی را دارند. ترن هواییها و چرخ و فلکهایی که کمی از هیجان تماشاگر را قلقلک میدهند و آنها را بدون اینکه اذیت و ناراحتشان کنند بدرقه میکنند. اکثر این فیلمها از بازی کردن با احساسات و به چالش کشیدن روان تماشاگر وحشت دارند. میدانند این کار باعث فراری دادن مشتری میشود. بنابراین با فیلمهایی روبهرو میشویم که خنثی هستند. هیچ تحولی درونمان ایجاد نمیکنند.
مت ریوز اما با «جنگ» فیلم پسا-آخرالزمانی تمامعیاری ساخته است که تماشای آن مثل دست و پا زدن در باتلاق قیر داغ میماند. دیدهاید بعضیوقتها در هنگام تماشای درد و رنجهای بازماندگان یک دنیای آخرالزمانی از خودمان میپرسیم چرا آنها یک گلوله توی مغز خودشان خالی نمیکنند؟ چرا آنها به این زندگی نکبتبار ادامه میدهند؟ خب، این سوالی بود که در هنگام تماشای «جنگ» از خودم میپرسیدم. «جنگ» بیشتر از اینکه «نجات سرباز رایان» باشد، «فهرست شیندلر» است. فیلم با جنبهی هیجانانگیز جنگی تمامعیار بین میمونها و انسانها در میدان نبرد کار ندارد. تصاویر و تریلرهای گولزنندهی تبلیغاتی فیلم را که به این نکته اشاره میکردند فراموش کنید. این فیلم دربارهی اتفاقات پیرامون جنگ است. از آوارگی و بیخانمانی و گرسنگی گرفته تا کمپهای کار اجباری، شکنجه و هولوکاست. اینکه استودیویی حاضر شود این همه پول خرج ساخت فیلمی در حال و هوای «فرزندان بشر» (Children of Men) کند واقعا شگفتانگیز است. هیچ لحظهای در طول فیلم نیست که احساس آرامش کنید. استرس همچون سوسکهای چندشآوری میمانند که تمام مغزتان را تسخیر کردهاند. دنیای این فیلم به حدی خسته و کوفته و دربوداغان و ضربهدیده است که انگار دارد به زور قدمهای نهاییاش را برمیدارد. این فیلم بههیچوجه برای لذت بردن از انفجارهای غولپیکر و جلوههای ویژه خیرهکننده و اکشنهای نفسگیر ساخته نشده است. این فیلم ساخته شده تا در ابعادی بزرگ، دنیای افسردهکنندهای را به تصویر بکشد که چندان از چیزی که خودمان در آن زندگی میکنیم فاصله ندارد. در حالی که اکشنها روز به روز دارند به مبارزهی بامزه و بیخطری بین کاراکترها تبدیل میشوند و در حالی که روز به روز فیلمهای بیشتری ساخته میشوند که خشونت در آن به عنوان اتفاقی لذتبخش و مفرح صورت میگیرد و کاراکترها بدون آرزوی مرگ به اهدافشان میرسند، روبهرو شدن با فیلمی مثل «جنگ» که خشونتش را جشن نمیگیرد و تکتک مرگ و میرها قابلاحساس هستند خوشحالکننده است. هیچ چیزی دربارهی این فیلم راحت نیست. «جنگ» از آن فیلمهای به اصطلاح پاپکورنی است که پاپکورنش در گلویتان گیر میکند. بنابراین درک میکنم که چرا چنین فیلمی چندان مورد استقبال قرار نگرفت.
آدرس کانال ما: https://t.me/filmnaghed
آدرس وبلاگ:http://downloadhafilm.rzb.ir/post/200